loading...
بهترین ها
n بازدید : 41 شنبه 04 شهریور 1391 نظرات (0)

آنقدر چیزها اتفاق می افتد که نمی دانم از کدامشان شروع کنم.

احساس می کنم در فیلمی بازی می کنم با حرکت تند.

 احساس می کنم زمان به سرعت می گذرد.

شاید برای این است که روزها کوتاه و کوتاهتر می شوند.

 گویی از کنار لحظه ها می گذرم

 این روزها بدون اینکه آنها را زندگی کرده باشم.

انسانی هستم سرما خورده با خوشمزه ترین غذا

 که در دهانش عاری از هر گونه مزه و طعمی است.

همه چیز در ذهنم معلق است.

 در باره همه چیز میتوانم بنویسم

 و لی نمی دانم

 چرا همیشه آنقدر طولش می دهم که دیر می شود

 و موضوع اهمیتش را از دست می دهد.

آنوقت نوشتن می شود یک لیوان چای سرد

 که دیگر میل نوشیدنش را ندارم.

 حالت آدمی را پیدا می کنم

که دیر سر قرارش رسیده باشد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 307
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 34
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 142
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 330
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 448
  • بازدید ماه : 448
  • بازدید سال : 4,669
  • بازدید کلی : 38,318
  • کدهای اختصاصی
    دانلود نرم افزار کامپیوتر سفارش پاپ آپ بندری جدید